خاطرات سفر نوروزی سال 93 به شهر یزد
با سلام طبق برنامه قبلی قرار شد به امید خدا روز دوم عید صبح زود به سمت یزد حرکت کنیم .بدلیل تغییر ساعت ساعت 7 قرار شد جلو خونه عزیزو اقاجون باشیم . تاهمه برسن و ساعت 7/30 شد و حرکت کردیم تواتوبان قم ساعت 10 بود که برای صبحانه توقف کردیم ودوباره حرکت کردیم و ساعت 1 برای ناهار اردکان بودیم و باران شدیدی می بارید ومجبور شدیم ناهار داخل ماشین بخوریم و دوباره حرکت کردیم و ساعت 5 رسیدیم به منزل حاج میرزاعلی که خانمش رفته بود ده تا بخاری خانه باغ را روشن کند و عروسش و پسرش هم بودند که یک نی نی یک ماه ناز به اسم الناز داشتند بعد من با نادر و عموناصر و عموحسن وپرنیان و عمو حسین و عمو رضا و اقاجون و مهدی رفتیم دیدن حاج محمود برجاسی ومهبد به خاطر پارسا نوه حاجی موند خانه و با ما نیومدبعد از آنجا بخاطر گلودرد رفتم دکتر که حسن هم پرنیان را آورد و دکتر ویزیت کرد و وقتی داروها گرفتیم برگشتیم منزل حاج میرزاعلی برای شام ونماز و استراحت مهبد تا منو دید گفت مامان بریم یزد دیگه / منم گفتم مامان جون اینجا یزد دیگه . گفت پس بریم شمال . خلاصه سرش ا گرم کردیم تا صبح به ده برویم و صبح روز یک شنبه رفتیم ده هوا خیلی سرد بود و اتاق خانه باغ هم سرد خلاصه وسایل را از ماشین بیرون آوردیم و مشغول انجام کارها و رتق و فتق امور شدیم و ناهار جگر گوسفندی که عمر برای خودش قربانی کرده بودرا درست کردیم و برای شام هم عمو حسن و آسیه جون ماکارونی درست کردند و موقع خواب رفتیم منزل مادر حاج اشرف که روبروی مسجد مرزانک بود و خیلی خوب گرم و بزرگ بود به همین منوال روزها گذشت و مهبد هم خیلی ده را دوست داشت و روزها به پارک می رفت و شبها تو آسمان ستاره می دید و خوب بود و برعکس شب اول توشهر که میگفت برگردیم اینجا میگفت یشب دیگه هم میخوابیم آخجون .تاروز چهارشنبه که برگشتیم شهر تا صبح روز 5شنبه به سمت کرج حرکت کنیم و عصر رفتیم به زیارت امامزاده سید جعفر زیارت کردیم و نماز مغرب و عشا را خواندیم و مهبدم که نق ونق میکرد بیم پی خاله زهرا با پدرش رفت پارک بادی برای بازی کردن و بعد از یک ساعت برگشت . صبح ساعت 6/30 از خانه حاج میرزاعلی آمدیم بیرون و ساعت 10 یک امامزاده آقا سید علی در نائین بود رفتیم و بعد هم ساعت 2/30 رسیدیم کرج خدارارشکر همه چیز به خیروخوشی و خوبی سپری شد و به همه خیلی خوش گذشت .