مهدی مهدی ، تا این لحظه: 24 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

پسران مامان وبابا

حال خوب و خوش درستی و یکرنگی

خاطرات بهار و تابستان 96

1396/5/31 15:06
نویسنده : مامانی
989 بازدید
اشتراک گذاری

روز آخر سال کبیسه 95 رادمهر به اعضاء خانواده عزیز و اقاجون اضافه شد و روز 9فروردین 96 عزیزربابه که از بهمن ماه تو بیمارستان بستری شد و 20 اسفند به خونه اومد   به رحمت خدا رفت و همه ماها رو تنها گذاشت و خودش رو به پسر بزرگش محمدرضا خدابیامرز و پدر و مادرش و خواهر و برادرای خدابیامرزش رسوند واز دار این دنیا راحت شد.الان که این خاطرات رو مینویسم هنوز حضورش رو تو زندگیمون حس میکنم و باور به نبودنش ندارم . عزیز خیلی خیلی قوی بود . الان همه دلنگرانیها و دغدغه های من آقاجون هست که با رفتن عزیز خیلی خیلی تنها شده و هر ور غصه و ناراحتی تو چهره اش مشخصه.ولی این تنهائی و ناراحتی رو بروز نمیده و از درون داره ذره ذره آب میشه .

بدون اینکه اطرافیانش متوجه باشن واین خیلی برای من ناراحت کننده است . با وجود 7 فرزند که هر کدوم به نوعی به آقاجون ارادت دارن و توجه میکنن ولی هیچ کدوم نتونستن جای خالی عزیز رو براش پر کنن. همیشه برای عزیز آمرزش و مغفرت و برای اقاجون سلامتی و برای همگی مخصوصا جونها عاقب به خیری ارزو میکنم . خدایا کمکمون کن تا بتونیم همدردی برای آقاجون باشیم یا حداقل همدلی کنیم باهاش و درکش کنیم .از اقدامات سال جدید درست کردن تنور ذغالی تو باغ چمن هست که یه برنامه جدید برامون درست کرده و نادر نانوا شده .

و خداییش خیلی نونهاش خوشمزه است .

دیوارهای خونه باغ رو با لطف و همکاری عباس اقا و حاج محسنی کاهگل کردیم که خیلی خیلی خوب شد .

مهبد با پارسا و رادین و یونس کلاس شنا ثبت نام کردن و برای تیم شنا تمرین میکنن.

و الان خداییش خیلی خوب شنا میکنن.

جشن تولد 7سالگی مهبد جووونم

و 21سالگرد ازدواجمون از مهمترین اتفاقات این 5 ماهه اخیر بوده

خدا جونم بابت تمام نعمتهات شکرت الهی شکر

تولد 31سالگی خاله لیلا 25 مرداد

تور  نیمروزه کلوان به همراه عزیز مریم گل و خاله و دائیهای گرامی و دختر خاله

تور شمال سیاهکل همراه آقاجون گل وعمه و عموهای گرامی

یکی دیگه از اتفاقات مهم تابستان تولد مهدی جونم هست که امسال تولدش مصادف بود با شب عید قربان و من و پدرش و مهبد به خاطر مهمانهایی که داشتیم در سفر شمال بودیم و مهدی به خاطر اینکه بره دانشگاه و گواهی اشتغال به تحصیل بگیره برای ارائه به آموزشگاه رانندگی و خدمت سربازی ما رو همراهی نکرد به همین خاطر روز شنبه 96/6/11 که همگی خونه عزیز مریم جمع بودیم سمیه جون کیک درست کرد و تولد مهدی رو جشن گرفتیم . البته نیلوفر جونم روز 8شهریور تولدش بود که برای دوتاییشون جشن برپا شد.

 

 


اینم مهبد جانم 96/06/10

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)