13 بدر93
صبح ساعت 9بود که موبایلم زنگ خورد .شمسی خانم بود وحاجی در راباز کردم ویکی یکی بیدار شدن وبرای صبحانه آماده شدن برای صبحانه نان و پنیر و چایی شیرین بودو تخم مرغ که درست کردیم و خوردن و بعد از صبحانه طاهره رفت باغ مادر شوهرش و طیبه کاهو برای کاهو شیره و سالاد شست و بعد من و شمسی خانم هم خورد کردیم برای سالاد و برنج را درست کردم حسین وشریفه هم ساعت 10 آمدن ولی حال خوبی نداشتن و مریض احوال بودن . یک کمی با نادر و مهدی والیبال بازی کردیم و مهبد هم با پارسا و طاها و فریما مشغول بازی و خرایکاری و ... بودن . نادرجوجه هارا به سیخ زد و آتش درست کرد به کمک آقایان .
ساعت 3 ناهار آماده شد خوردیم و ساعت 5هم کاهو شیره خوردیم و ساعت 6بود که معصومه شولی درست کرده بودفرستاد و سمیه هم باغ ما آش رشته درست کرد ساعت 7 بود که خوردیم و تا ساعت 8/30 جمع و جورکردیم و برگشتیم خانه و خدا را شکر و باز هم الحمدا... که به همه خوش گذشت و همه چیز به خوبی و خوشی سپری گردید.