خاطرات زمستان

سلام روزتون به خیر و خوشی . امروز 12 اسفند ماه در حالی این پست رو می نویسم که به امید خدا من با 20 سال سابقه بازنشست شدم و مهدی هم به امید خدا تا پایان سال فارغ التحصیل میشه و برای نظام وظیفه اقدام میکنه تا ببینیم که برای سال جدید چه برنامه ای براش رقم میخوره . امیدوارم که بتونه در آزمون کارشناسی شرکت کنه و قبول بشه و به ادامه تحصیلش بپردازه. مهبد خان هم پدر من رو درآورده با درس خوندن و بی حواسی و بازیگوشیهاش و بیشترین دغدغه اش همچنان مهمان دعوت کردن و مهمانی رفتن و مسافرت رفتن هست و مدرسه رو خیلی جدی نمیگیره .هفته قبل روز شنبه که مهبد از مدرسه آمد خبر بدی آورد که معلم کلاس اولش خانم کرمانی به رحمت خدا رفته . معلمی خوب و دلسوز و مهربان و ...... که با 31 سال خدمت درخشان سال قبل بازنشست شده بود خیلی ناراحت شدم  با تماس با معاون مدرسه مهبد متوجه شدم که بر اثر تصادف فوت شده . بسیار متاثر شدم هم برای بازماندگان خانم کرمانی عزیز و هم برای کسی که مسبب این اتفاق بوده. برای خانم کرمانی رحمت و مغفرت و برای بازماندگانش صبر و مسئلت از خداوند بزرگ خواستارم . با شرکت در مراسم مرحومه تلنگری بود که بدونیم مرگ از رگ گردن به ما نزدیک تره و هیچ وقت نمیدونیم کی و کجا به سراغمون میاد . امید اینکه آمرزیده و عاقبت به خیر باشیم.مهبد امسال کلاس سوم هست و در انجام جمع و تفریق فرآیندی و محیط و مساحت هم چنان مشکل داره و من هر روز بایدبراش تمرین بنویسم تا انجام بده امیدوارم که زودتر یاد بگیره تا هم خودش و هم من راحت بشیم . خداییش آموزش الان با زمان ما خیلی فرق کرده و حسابی بچه ها اذیت میشن امیدوارم که این سختیها واقعا در آینده بدردشون بخوره و باعث نشه که از درس و تحصیل دلزده بشن.

همیشه دعا میکنم که همه انسانها عاقبت خیر و همه محصلان و جوانان موفق و پیروز و همه مردم شکرگزار سلامتی داده ها و نعمتهاشون باشن و از خداوند متعال خواستار سلامتی و تندرستی و رزق و روزی حلال و با خیر برکت هستم . امیدوارم روزی برسه که کودکان کار و زنان بچه بغل در کنار خیابان ها نباشن . الهی آمین