مهدی مهدی ، تا این لحظه: 24 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

پسران مامان وبابا

حال خوب و خوش درستی و یکرنگی

چهار شنبه سوری سال 92

1393/1/16 14:37
نویسنده : مامانی
246 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام .ببخشید که به خاطر شلوغی کار های شب عید چه تو اداره و چه تو خانه تازه امروز تونستم فرصت کنم و خاطره چهارشنبه سوری را بنویسم . برنامه ما برای چهارشنبه سوری اینطور بود که از سرکار زودتر حرکت کنیم و بریم وسایلمون را جمع کنیم و حرکت کنیم به سمت باغ من از شب قبل با تمام خستگی حبوبات آش را پخته بودم تا برای عصر چهارشنبه سوری آش رشته درست کنم ولی برعکس من مجبور شدم برم به اداره دارائی وکلی گرفتاری تا رسیدم خانه ساعت 3/30 بعدازظهر بود و نادراز ساعت 12 از سرکار مرخصی گرفته بود و مهبد را برده بود آرایشگاه که برای اولین بار مثل یک آدم حسابی موهاش مرتب شده بود و کلی تغییر کرده بود . تارفتیم دنبال عزیز و اقاجون که مهبد اونجا بود و رادین هم بود ومیخواستیم سر راه از خیابان سوم چمن ماهی قزل بگیریم برای میهمانی شب عید . وقتی رفتیم ماهی بخریم مهبد و رادین با دیدن استخر بزرگ پر از ماهی تعجب کرده بودن ومهبد لب استخر نمی ایتاد و میترسید .خلاصه تارسیدیم باغ ساعت 5/30 بود و خانه باغ بخاطر بردن اپن آشپزخانه قبلی شمسی خانم و حاج محسنی بهم ریخته بود منم خسته از کار اداره دارائی در حد هلاک شدن بودم که لیلا اومد و گفت که علیرضا اینا هم باغ هستن و گفتم که اگر چای آماده دارن برام بیاره . لیلا رفت و با یک قوری بزرگ چای اومدومن بعد از خوردن چای و کمک لیلا کارام رو سروسامان دادم و مشغول تهیه آش شدم تا ساعت 8 آماده شد و کمی هم با مهبد و مهدی و نادر که اتیشهای خوبی روشن کرده بود آتیش بازی کردیم و ترقه و منور و کبریتی که برای مهبد خریده بودم زدیم و مهبد خیلی خسته شد و قبل از 8 خوابید آقاخیری و خانمش آمدن طاهره و طیبه و آسیه و شریفه امدن ولی چون دیر امدن گفتن آش را برای شام میخورن و خلاصه ساعت 10 آش رشته با سبزی پلو که خانم خیری درست کرده بود خوردیم و خدا را شکر همه چیز به خیر و خوشی تمام شد . شب قرار بود باغ بخوابیم تا فردا شب میهمانی شب عید عمه باشه با حضور همه بچه ها و خاله زهرا مهبد چون حاج اسماعیل بعد از یک سفر حدودا یک ماهه از مکه برگشته بود حدود ساعت 12 بود که خوابیدیم تا انشاءا.. صبح بریم سرکار و دوبار برگردیم باغ .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)