میهمانی روز پدر آقاجون
با سلام بع از برگشتن از شمال دوبارهه میهمانی باغها شروع شد ولی این دفعه باغ عمو ناصر بوود چون بنابر تصمصم بزرگان جهت تنوع خواستن میهمانی روز پدر که عزیز میخواست شمال بگیره قبول نکردن را تو باغ عموناصر بگیره بنابراین 5 شنبه شام باغ دعوت شدیم . ساعت 6 عصر بود که حرکت کردیم به سمت باغ و قبل از رفتن به باغ عمو ناصر مهبد را بردم باغ عمو حاجی تا لاکپشت ببینه ولی چون غروب شده بود لاکپشت خواب آلو رو پیدانکردیم ومهبد چند تا گیلاس خورد و بعد هم رفت سراغ آلبالوهای نرسیده و خودش میچیند و میخورد و هرچی گفتم هنوز نرسیده و و نشسته نخور گوش نکرد و نتیجه اش هم این شد که نیمه شب ساعت 4 دیدم داره تو خواب حرف میزنه رفتم کنار تختش دیدم تب داره شدید و خواستم تی شرت و شلوارش را دربیارم که نمیگذاشت خلاصه باکلی دنگ وفنگ راضی شد لباسهاش رو کم کنه و شربت بخوره و بعد گفتم بریم آب بازی قبول نکرد ولی وقتی کمی آی از لیوان به دست و پاش زدم راضی شد بریم تو حمام وآببازی کنه و اینطوری تبش پائئین آمد و تا آخر شب جمعه هم دوباره تب کرد ولی از شنبه که رفت مهد کودک خدا را شکر دیگه تب نکردو به خیر گذشت الحمدا.. . آقامهدی پنج شنبه شب باغ عموحاجی خوابید وتا جمعه عصر برگشت ساسانی. امتحانات شروع شده امیدوارم همه را با موفقیت پشت سر بگذاره و تو زندگیش موفق باشه . الهی آمین