سر آغاز برای مهبد جان

در روز ٢٥/٠٤/٨٩ ساعت ٤٥/٤ صبح روز جمعه مهبد در بیمارستان کسری توسط دکتر زنوزی بدنیا آمد که مثل برادر بزرگش زودتر از موعد بدنیا آمد و تنها من و پدرش لحظه تولدش را به انتظار نشستیم و صبح با تماس تلفنی من با خاله فاطمه که به بیمارستان بیاید به عنوان همراه اطرافیان از تولدش با خبر شدند. مهبد موقع تولد٦٠٠/٣ وزن داشت و قد ٥٢سانت بود و همه چیز طبیعی و نرمال بود ولی بدلیل اینکه موقع تولدش مقداری مدفوع کرده بود دکتر کودک سیما رهبری در بخش ویژه نوزادان بستریش کرد تا ٣ روز بنابراین هرکس به ملاقات می آمد نوزاد را نمیدید و به بخش نوزادان باید میرفت واز طرفی من با همکاری دکترم که یک روزه مرخص میشدم برای ٢ روز ماندم بیمارستان که به بچه نزدیک باشم ولی بعد از دوروز من مرخص شدم ولی مهبد در بیمارستان ماند و من ٦ ساعت یکبار برای شیر دادن به بیمارستان مراجعه میکردم تا روز سوم که مهبد هم مرخص شد و به خیر وخوشی همگی به خانه آمدیم .روز هشتم مهبد را ختنه کردیم . وقتی مهبد ١٤روزه بودیک سفره ٢روزه به شمال داشتیم که خوب بود و در تمام مسیر خواب بود وبعد از چهل روزگی مهبد پسر خالش پارسا بدنیا آمد. وقتی مهبد ٢ ماهه بود روز عروسی عموحسین بود ٢٥/٦/٨٩ و مهبد در عروسی هم پسر خوبی بود و برای ١/٧/٨٩ به مشهد مقدس و پابوس امام رضا (ع ) رفتیم که مهبد خیلی کوچک بود.مهبد خیلی دیر راه افتاد یعنی بعد ار ١٨ ماهگی ولی خوب صحبت کرد و حرف زدن را خوب شروع کرد . مهبد هم متل برادرش دچار دندان درد شد که ٤ تا از دندانهای جلوی دهانش را کشیدیم توسط دکتر حیدری ولی دندانهای اصلیش باید پر میشد که ناچاراباید به بیمارستان مراجعه میکردیم  تا با انجام بیهوشی و زیز نظر پزشک بیهوشی در بیمارستان سینا انجام شود که درست چند روز بعد از تولد سه سالگیش این کار انجام شد و حدودا ٧ یا ٨تا از دندونهای مهبد پر وروکش دائمی شد که الان خودش میگه من دندان نقره ای  دارم .