مهدی مهدی ، تا این لحظه: 24 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

پسران مامان وبابا

حال خوب و خوش درستی و یکرنگی

خاطره نذری محرم عزیز و آقاجون

1393/8/11 11:44
نویسنده : مامانی
362 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام و عرض ادب واحترام و ابراز حزن و اندوه  ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبداله الحسین برنامه آماده کردن و پختن و پخش کردن قیمه نذری محرم عزیز و آقاجون روز چهارشنبه و پنج  شنبه به خیر و خوبی و خوشی در باغ چمن ما انجام شد . از روز 4 شنبه ساعت 5 که رفتم باغ عمه مینا و زهرا و اکرم و فاطمه السادات دست به کار لپه پاک کردن بودن و بعد از ما هم لیلا و سمیه و عمه طاهره آمدن و بعد آقای رضوی که گوشت را آوردو مهبدم که با طاها و پارسا مشغول طبل و زنجیر زدن بودن با اومدن مادانا کامل تر شدن و مشغول بازی و نقاشی کشیدن شد بعد هم عموناصر و عموحسین اینا امدن و عمو محمد و لیلی جون اومدن  بعد دائی  محمدرضا واسمرجون و دائی حمید رضاو آخر سر هم عمه طیبه و عموحسن اینا آمدن وخلاصه آقای رفیعی هم وقتی اومدمهدی با شهاب مشغول شد و از تنهائی در اومد ومهبدوتیمش بااومدن سما و رادین و پرنیان و بنیامین جورتر شدن و آقاجون و آقامهدی و بابا نادر گوشت را خرد کرده بودند.جاج  محسنی و شمسی خانم هم اومدن و بعد از خرد کردن سیب زمینی شام که عمه مینا با همکاری عمه طاهره و عموحسین لوبیا پلو بود درست کردن و با ماست سر سفره سرو شد و بعد از شام هم مردها بیرون پیاز خورد کردن و خانمها هم برنج را پاک کردن و خورشت را شب بار گذاشتیم  من از خستگی ساعت 1/30 نصفه شب خوابیدم ولی مهبد پیش عمع مینا که برا خورشت بیدار بود موند و با عمه نفهمیدم کی اومد خوابید شهاب هم پیش مهدی ماند و خوابیدو ساعت 6/30 صبح از سرما بیدار شدم و کتری گذاشتم و دیدیم آقای رفیعی برا آب رنج بیرون رفته و بعد نادر بیدارشد و عمه مینا وعمه طاهره را صدازد برا سرخ کردن سیب زمینی وخیری وناصر هم امدن وعموحسن هم بیدار شد و خلاصه تا ساعت 11 نذری آماده شدظرف کردیم و پخش شدو تا ما از باغ برگشتیم ساعت 11 شب شد. کار نذری خوب بود و خوبتر اینکه به بچه هام خوش گذشت خدا را شکر و الحمدالله و خدا رحت کند پدرم را که این باغچه را برای من گذاشت و سلامتی به مامانم که هنوز در قید حیات هست این باغ را تقسیم کرد .ضمنا عمو حاجی مهبدم که کربلا بود جاش خیلی خالی بود و یادش کردیم و چهارشنبه شب بهش زنگ زدیم .دو نکنه خیلی خوب برای من تو نذری امسال یکی این بود که تو باغ ما انجام شد و برای بابا و عبدالرضا صلوات فرستادیم و زیارت عاشورا خواندیم و دیگه اینکه بچه ها جدا از بازی، شلوغی و خرابکاری نداشتن وباتوجه با اینکه دو برابر نذری سیب زمینی درست کردیم کلی سیب زمینی سرخ شده خوردن وکسی کاری بهشون نداشت و هروقت میخواستن سیب زمینی سرخ شده بهشون میدادیم.به امید خدا تا ببینیم سال بعد چه میشود.

پسندها (2)

نظرات (1)

نامیلو
11 آبان 93 12:26
ُسلام وبلاگ زیبایی دارین بهتون تبریک میگم به سایت فروشگاهی مام سر بزنید