پایان تابستان و حادثه شکستن دست مهبدخااااااااان
با سلام . روز 5شنبه 30شهریور باغ چمن مهمان داشتیم اعظم خاله به همراه مادر و پدر عباس اقا که از یزد اومده بودن . غروب ساعت 4رفتیم سر مزارعزیز و بابابزگ و...و بعد رفتیم باغ با عمه طیبه . و شروع کردیم به آماده کردن شام و.... ساعت 7 مهمانها اومدن و با تماس تلفنی از حاج محسنی و شمسی خانم هم دعوت کردیم و امدن و جمع شدیم. به مناسبت تولد اعظم عباس اقا کیک و اب هویج بستنی خریده بود تا اعظم رو سورپرایز کنه . بعد از شام کیک رو اوردیم جلو اعظم و خلاصه حسابی سورپرایز شد. بعد از خوردن کیک و اب هویج بستی مهبد بدو بدو می رفت سمت اتاق خواب که پاش به چارچوب در گیر کرد و بد جوری خورد زمین و صدای جیغ و دادش همه خونه رو برداشت . خلاصه که ساعت 12 شب ر...
نویسنده :
مامانی
14:14