کارهای شب عید وخانه تکانی
با سلام این روزها سرم خیلی شلوغ شده با مریض شدن مامان عزیز مریم و رفتن عزیز به خانه مادرش و شروع کار کاغذ دیواری و رنگ کردن خانه مامان، حسابی کارمان درآمده بودولی خدا را شکر با همت وتلاش خاله لیلا و خاله زهرا بالاخره کار خانه مامان به سرانجام رسید و عزیز مریم هم اومد خانه و مهدی هم که مدتی خانه عزیز و آقاجون بود برگشت پیش عزیز مریم و حالا نوبت شروع کارهای خانه خودم بود با حضور وهمکاری آقا مهبد . روز 5شنبه که تصمیم داشتم کار خانه را شروع کنم وقتی مهبد ساعت 10 صبح بیدار شد از تو تخت خواب که منو صدا زد رفتم پیشش و گفتم سلام صبح بخیر میدونی ساعت چنده؟ بلند شو! مهبد گفت مامان امروز بریم پیدایه روی. گفتم باشه اول بلندشودستو وروتو بشور صبحانه بخور ...
نویسنده :
مامانی
10:23